آرسامآرسام، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

دو ماهگی جیگر مامان

1392/10/18 16:05
نویسنده : maman masi
990 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگی مامان یکی یه دونه مامان دردونه من

 

عشقم دو ماهگیتم اومد و الان 75 روزته و من دارم لحظه به لحظه از بودن باهات لذت میبرم بزرگ شدنتو میبینمو ذوق میکنم و خدا رو شکر میکنم.... نمیدونی چقدر عاشقتم عمرم.... وقتی میخندی انگار دنیا مال منه میخوام زمان متوقف شه تو فقط واسم بخندی و من برات بمیرم...

 

جونم برات بگه که شب یلدا رفتیم خونه عزیز اینا ولی نشد ازت عکس بگیرم دو روز موندیم و برگشتیم خونه

 

روز 4 دی قرار شد برم واکسن دو ماهگیتو بزنم البته با عمه فریبا قرار داشتیم و اونم باهامون اومد. قبلش بهت قطره استامینوفن دادم تا کمتر اذیت بشی

 

الهی من فدات بشم وقتی سوزن خورد به پات جیغ بلندی کشیدی و شروع کردی به گریه کردن تازه یکم آروم شدی که نوبت اون یکی پات شد و دوباره جیغت رفت هوا... دست و پام داشت میلرزید الهی من دورت بگردم پسرم من طاقت دیدن اشکاتو ندارم که مامانی.... وقتی تموم شد برگشتیم خونه ولی من از ترس اینکه تب کنی دوباره بردمت خونه عمه فریبا تا غروب موندیم. همش ناله میکردی گریه میکردی جیغ میزدی تب داشتی غروب برگشتیم خونه

 

شبش عمه فرشته اومد اینجا تا من تنها نباشم آخه خیلی میترسیدم تبت بره بالا. خلاصه که تا صبح فقط گریه کردیو تب داشتی و منو عمه بالا سرت بیدار بودیم و عمه پاشویت میکرد و مواظبت بود تا من یکم بتونم بخوابم. دستش درد نکنه... صبح دیگه تبت قطع شد و دردتم تموم شد خدارو شکر...

 

جمعه باباجون اومده بود شمال داشت برمیگشت قزوین زنگ زد بهم و گفت نمیای بریم قزوین خونه ما؟؟ منم به بابایی گفتم قرار شد دو تایی بریم خونه مامان جون...

 

دوشنبه هم نوبت دکتر گرفتیم واسه ختنه به روش حلقه وای وقتی که لباساتو درآوردم و گذاشتمت رو تخت و بعدش منو بیرون کردن اون صورت مظلومت که یادم میاد دیوونه میشم. بعد از یک دقیقه چنان جیغی کشیدی که تا حالا صداتو اینجوری ندیده بودم یعنی وحشتناک بود منم پشت در اتاق داشتم دق میکردم دست  و پام میلرزید مامان جون مثلا میخواست منو آروم کنه اما خودش بدتر بود... تا اینکه 5 دقیقه بعد در اتاق باز شد و من پریدم تو اتاق وقتی دیدمت داشتی جیغ میزدی وقتی صدای منو شنیدی چشماتو باز کردیو نگام کردی بغلت کردم یکم آرومتر شدی و رفتیم خونه. شب اول خیلی گریه کردی اما به مرور آروم شدی. پسرم منو ببخش که این کارو باهات کردم چاره ای نبود اگه بزرگتر میشدی واسه خودت بدتر و دردناکتر میشد. بعدش بابایی اومد دنبالمون و برگشتیم خونه.

 

روز هفتم حلقت افتاد اما هنوز به حالت عادی شکل نگرفته... امیدوارم بزرگ که شدی منو ببخشی عشقم...

 

اینم یه سری از عکسات

 

اینجا واکسن زده بودی درد داشتی گریه میکردی

تولد دو ماهگیت خونه خودمون

 

تولد دایی جون

 

 

اینم شمعی که مامان جون واست گرفت واسه تولد دو ماهگیت خونه مامان جون

 

 

 

اینم حنا بندونت بعد از ختنه

 

 

انم از طرف من به گل پسرم

 

من که لبلتو چشاتو نگاتو

گردی اون صورت ماتـــــو 

به همه دنیـــــــــــــــــــا

نمیدم نـــــــــــــــــــــــــه

 

 

خیلی دوستت دارمممم پسر خوشگلممممممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان دخمل طلا
19 دی 92 9:39
اي جونم آرسام گلي ماشالله بزرگ مرد كوچك شده خداحفظش كنه ختنه شم مباركش باشه مسلمان شده گل پسرمون اين عكس آخري چه خوردني شده
maman masi
پاسخ
مرسی نرگس جونم لطف داری عزیزم
اعظم
21 دی 92 11:24
ای جااااااااااااانم عشقم هزار ماشاالله چه بزرگ شده قربونش بشم که انقدر خوش عکسه. مامان مصی ایشاالله جشن حنابندون عروسیشو تو خونتون بگیری منم بیام دومادیشو ببینم
maman masi
پاسخ
مرسی عزیزززززززززززم انشالله. اگه دخملیت بپسنده
نیلااااااااااااااااااا
21 دی 92 12:58
عزیزمییییییییییییییییییی خوشمل خاله الهی من فدای اون چشای خوشملش بشممممممممممم چقدر خوشمزه شدهههههههه ختنه شم مبارکش باشههههههههه گل پسری ان شاله دوماد شه
maman masi
پاسخ
میسی خاله جوووووووووووووووون پسملی خوبه؟؟؟
عاطی مامان آوینا
22 دی 92 14:07
سلااااااااااام وای چقدر خبر خوب.... دوماهگیت مبارک ارسام جون. ختنه کردن و واکسن دوماهگیت هم مبارک عزیزم. وایییی مصی جون منم خیلی برای واکسن دو ماهگی اوینا استرس دارم و غصه می خورم
maman masi
پاسخ
مرسی عاطی جونم عزیزم تولد دختر نازنو تبریک میگم متاسفانه اصلا وقت ندارم واسه وبلاگ دوستای خوبم نظر بزارم. خدا حفظش کنه عروسکتو
اریسا (مامانه ارسام)
24 دی 92 23:23
سلاااااام عزیزم واااااای که این ارسام ها همشوون نااااازن... ماشالله ارسام شما هم مثل ارسام ما بلا شده هاااا یه سر به وبلاگ ارسامم بزن خوشحال میشم
maman masi
پاسخ
سلام آریسا جوون قربون آرسامت بشم من عشقهههه حتما میام گلم
نارتا
27 دی 92 17:34
واااااااااای آرسام خیلی نازه ماشالا ختنه و حنابندونش مبارک باشه عزیزم
زهرا مامانِ هیوا
6 بهمن 92 14:48
ماشالله با گل پسرمون
maman masi
پاسخ